مدعیان مهدویت و نیابت در شیخیه (1)
خصوصیات مدعیان و تاریخچه آنان
بیش تر ادعاهای مورد نظر ما مربوط به شیخیه کرمانیه است؛ لذا در این مقاله تنها نامی از شیخ احمد احسایی و سیدکاظم رشتی، رهبر اول و دوم شیخیه می آوریم.شیخ احمد احسایی(مؤسس فرقه شیخیه).
سید کاظم رشتی: وی نیز هرچند مطالب غلوّ آمیزی در تبیین شرح زیارت جامعه کبیره شیخ احمد احسایی و نیز خطبة التطنجیه( منسوب به امیرالمؤمنین علیه السلام) می آورد؛ در بحث خاصّ «نیابت مهدویت» مطالب صریح مکتوبی ندارد. اگرچه از بین کلمات وی بحث رکن رابع و نیابت و تعیین زمان خاصّ برای ظهور، استفاده می شود.
حاج محمدکریم خان کرمانی(1)
وی در 18 محرم 1225ق/ 1809م. در کرمان متولد شد و در 22 شعبان 1228ق. در راه کربلا وفات یافت. او تألیفاتی فراوان داشت و از بسیاری علوم مذهبی زمان خود، آگاه بود. وی از ابتدا در 17 سالگی از عقاید احمد احسایی مطلع شد و به گفته خویش در شرح احوالش، مادرش قبل از تولد او خواب های مرموز معنادار دیده است. خود نیز گفته که: پس از رؤیت امام جواد در خواب، متوجه کشف اشیای پنهان و دارای بینش و بصیرت شدم و تمام علم من نتیجه دید باطنی، و بصیرت من مأخوذ از اصول و حکمت ائمه هدی است که راهنمای تحقیقات معنوی هستند و لاغیر.پدر وی، ابراهیم خان، پسرعموی فتحعلی شاه قاجار و حاکم کرمان و بلوچستان بوده است؛ لذا ابراهیم خان، مکان و مدرسه و کتاب خانه ای خوب برای پسرش سامان داده تا او فارغ از هر همّ و غم، تحت تعلیم استادان قرار گیرد.
برخی از آثار وی
- فصل الخطاب( مجموعه اخبار)؛- طریق النجاه« علم طریقت»؛
- ارشاد العوام(بحث های عقیدتی مهمّ).
حاج محمدخان کرمانی(2)
وی در 19 محرم 1263 متولد شد و در 20 محرم 1324/1606م. وفات یافت. او تمام تعلیم و تربیت خود را وامدار پدرش حاج محمدکریم خان است. [ براساس آثار رسیده] حالت سخاوت به مردم داشت. بر اثر برخی ناملایمات با خانواده اش به تهران می رود ولی در راه، گروهی از بزرگان حکومتی از جمله شاهزاده رکن الدوله به وی می رسند و پس از عذرخواهی از او می خواهند به کرمان بازگردد. وی نیز پذیرفته، راهی آن دیار می گردد.برخی از آثار او
- کتاب المبین( اخبار ائمه اطهار)؛- هدایه المسترشد؛
- وسیله النجاه؛
- نتایج الحکمه.
ملاحسین بشرویه
ملاحسین بشرویه یکی از شاگردان سیدکاظم رشتی و از یاران اصلی باب( علی محمد شیرازی) و به همین دلیل مورد حمایت بابیه و بهاییه است. ظاهراً با سخنان فریبکارانه مردم را به علی محمد باب دعوت می کرد و از آموزه های سیدکاظم رشتی بهره های فراوان می بُرد؛ لذا تاریخ نبیل زرندی- از آثار معتبر بهاییان- چنین می نویسد:« جناب ملاحسین بشرویه بعد از ایام سوگواری، عده ای از شاگردان مخلص سید مرحوم را نزد خویش فراخوانده، از آن ها پرسید:« استاد بزرگوار ما، در اواخر ایام چه وصیتی فرمود؟» در جواب گفتند: استاد بزرگوار تأکید فراوان فرمود و چندین بار تکرار کردند که بعد از وفاتش ترک منزل و خان و مان گوییم... به جست و جوی حضرت موعود بپردازیم... می فرمود:« ظهور موعود نزدیک است؛ خود را آماده کنید» حتی افزود: حضرت موعود آشکارا، بین شماست. میان شما و آن بزرگوار، حجاب هایی مانع است. خداوند در قرآن می فرماید:« و الذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سُبُلنا»(3).
جناب ملاحسین پس از شنیدن سخنان شاگردان سید مرحوم به آن ها فرمودند: پس چرا با وجود این همه تأکیدها در کربلا مانده اید؟ گفتند: همه ما مقصریم... هرچه بفرمایی اطاعت می کنیم. حتی اگر خود را حضرت موعود معرفی کنی، بی درنگ ادعایت را می پذیریم.جناب ملاحسین فریاد برآورده، فرمودند: ما بنده آستانیم. استغفرالله که من چنین ادعایی داشته باشم... اولین چیز واجب بر من و شما آن است که وصایای سیدمرحوم را اجرا کنیم. همه اطاعت کردند»(4).
براساس این متون، حتی قبل از آن که ملاحسین ادعایی داشته باشد، پیروان سیدکاظم، به دلیل جهالت و تعصب موعود بودن وی را مطرح می کنند. البته نوشتنی است که ملاحسین بشرویه بعدها لقب « باب الباب» گرفته، دومین شخصیت بابیه، و به نوعی از مدعیان بابیه نیز گردید؛ ولی ذکر وی در این جا به دلیل موقعیت خاصّ او در حوزه درس سیدکاظم رشتی است.
ادعای مدعیان شیخیه
قبل از پرداختن به جزئیات ادعاها چند نمونه از قرائنی را که در مورد انحراف های عقیدتی وجود دارد ذکر می کنیم:الف: در برخی موارد، شیخیه کتابی مستقل در مورد نیابت دارند، از جمله: تکریم الاولیا(5) که عبدالرضاخان( از سران شیخیه) در اثبات وجود نایب [خاصّ] امام زمان نگاشته است.
ب: سران شیخیه از تعابیر به عالَم مثال، مثل هورقلیا برای بیان محلّ زندگی امام زمان، یا معاد و برزخ استفاده کرده اند.
ج: عبدالرضاخان در رساله علل اربعه و اصول دین نوشته است: محمد و آل او اول خلق الله و علت سایر خلق هستند. ائمه علل غایی، فاعلی، مادّی و صوری خلق اند(6).
حاج زین الدین خان در مجمع الرسائل، شماره 8، ص 39 از قول شیخ احمد احسایی گفته است: سید[کاظم رشتی] از من علم را آموخته است و من خود از ائمه، مشافهتاً آموخته ام(7).
این قراین و موارد دیگر نشان می دهد که ادعای ارتباط مستقیم و شفاهی با ائمه، و نیابت خاصّ در زمان غیبت کبری و غیرمادّی بودن محلّ زندگی امام زمان، از آغاز نیز جزو معتقدات شیخیه بوده است.
برخی ادعاهای نقل شده برای شیخ احمد احسایی
1. ارتباط شفاهی همیشگی با ائمه
« به تواتر در یزد معلوم است که شیخ جلیل[ احسایی] فرمودند: بگیرید از سیدکاظم؛ چرا که او از من علم را مشافهتاً آموخته است و من از ائمه خود مشافهتاً آموخته ام»(8).بدیهی است ادعای آموختن شفاهی از اهل بیت به معنای وجود رابطه ویژه با معصومین است که از سنخ پیوند عالمان با امام زمان در نیابت عامه نیست و اگر این ادعا را با ادعاهای دیگر[ مثل عصمت سران شیخیه در گفتار و...] ضمیمه کنیم روشن تر می شود.
فرزند شیخ احمد می گوید:« ....گرفتم تحقیقات خود را از ائمه هدی، در کلمات من خطایی نیست،... و هرکس از ایشان گرفت، خطا نمی کند...»(9).
باز از شیخ در مورد مأموریت یافتن وی از سوی خداوند و ائمه نقل می شود که گفته است:
«... شبی حضرت پیغمبر را در خواب دیدند که فرمود: باید بروی و علم خود را که ما به تو اِنعام کرده ایم در میان خَلق آشکار کنی چرا که مذاهب باطل در عالَم، شیوع گرفته است. چون بیدار شدند... متوسل به حضرت امیر شدند که این مسؤولیت را از عهده ایشان بردارند...[ باز در قالب رؤیا] حضرت امیر هم فرمودند: باید بروی و فرمایش حضرت رسول را اجرا کنی... سرانجام به یکایک امامان متوسل شدند. ولی همه آنان فرمودند: از فرمایش پیغمبر گریزی نیست،باید آنچه فرموده، عملی سازی...»(10).
همان گونه که در نتیجه تحقیقات میدانی این پژوهش روشن شده، از گذشته تاکنون ادعای دریافت مأموریت الهی در خواب و... عامل گرایش برخی مردم به مدعیان بوده است.
[نقل قول یک نویسنده در مورد شیخ احمد]: این شیخ جلیل و مولای نبیل [احسایی] که او را به چشم می بینیم و جلالت او را مشاهده می کنیم، اگر بگوید: من امام را می بینم، قول ایشان را ترک کنیم و به آن سیاهی که روی سفید کشیده شده است[ یعنی روایات ائمه در نفی رؤیت] ایمان بیاوریم؟(11)
در این گفتار ترجیح دادن ظاهر افراد بر ادله روایی و احادیث مکتوب، آشکار است. اطمینان به ظاهر افراد در پژوهش میدانی نیز موردتوجه قرار گرفته است و جالب آن که، سخنان مذکور بنابر نقل صاحب کتاب، توسط فردی دانشمند ارائه شده است. این مطلب نشان می دهد که صِرف علم[ بدون هوشیاری و دقت کامل] نمی تواند انسان را از گرایش به افراد مدعی دور بدارد. چنان که این نتیجه در آمار میدانی مربوط به دارندگان تحصیلات بالا روشن می شود.
صاحب هدایة الطالبین ... از عالمان نقل می کند:« ... می فرمودند که: اگر بعد از پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم جایز بود آمدن پیغمبری، و جناب شیخ احمد، ادعای نبوت می فرمودند، اول کسی که اقرار می فرمود، من بودم...»(12).
ادعای مقام خاصّ یا نیابت ویژه از سوی ائمه
در این جا به مواردی اشاره می کنیم که به شکل مکتوب، ادعای مقام خاصّ برای شیخ احمد احسایی و سیدکاظم رشتی شده است و این مقام مسلماً مقام نیابت عام نبوده است؛ زیرا این نوع نیابت، قبلاً نیز برای مردم روشن بود و به وظیفه خود در برابر آن عمل کرده اند، بلکه مقامی است که ابتدا شیخ و سید، آن را تحقق بخشیده اند و احتمالاً از آن پس[ در فرقه شیخیه] دوام می یابد.- « ... دانستید که امام شما یعنی امام مهدی به جهت مصلحت از نظرها مخفی است، پس: بدانید که خدا در زمان غیبت امام، باز مردم را بی حاکم نمی گذارد... و اول ظاهر شدن امر این رکن، که رکن چهارم دین است به واسطه شیخ احمد پسر شیخ احمد پسر شیخ زین الدین احسایی بود اعلی الله مقامه و رفع فی الخلد اعلامه. پس: آن بزرگوار به حول و قوه خدا این رکن را اظهار کرد و بعد از آن بزرگوار، ظاهرکننده امر، جناب سید کاظم پسر سید قاسم رشتی اجل الله شأنه[است]... پس این دو بزرگوار به حول و قوه خداوند احکام دین را از فروع و اصول در همه عالَم پهن کردند... و بندگان به واسطه این دو بزرگوار آزمایش شدند... و هرکس قبول نکرد گمراه شد... و باید دانست که خداوند بعد از ایشان باز زمین را خالی نگذارده و نخواهد گذاشت[ مخالفان سید و شیخ] هم ناصب و کافر و منکر بدیهی مذهب شیعه شده و کافی است آنچه در این فصل ذکر شد از معرفت رکن چهارم دین. خامس شهر ذی حجه، من سنه 126»(13).
این مطالب نشان می دهد که مقام رابع، توسط شیخیه ابداع و در یک درسنامه رسمی کودکان( هدایه الصبیان) بیان شده است. و منظور، مقام خاصّ مافوق علما و در حدّ حجت ها و واسطه های فیض الهی است؛ اما آنچه مربوط به بحث ما است این که ترفند ادعای وجود همراهان خاصّ امام و لزوم حجت الهی و حاملان علم معصومین، شیوه ای است که باعث جذب مردم به آن ها شده است. و دقیقاً همین عامل را در گرایش به مدعیان دهه های اخیر مشاهده می کنیم.
ادعای وجود نیابت خاص
حاج محمدکریم خان در مجمع الرسائل نگاشته است:« چنین شیخی در ملک خدا که هست، نایب خاصّ اسلام، و بر همه کس تسلیم امر او فرض است... نایب خاص، مسلم یک نفر است، حال ما اصطلاح کردیم اسم او را ناطق گذاریم... و اما در ظاهر میان علماء هم بسا می گوییم ناطق یکی است. و مراد: این است که حامل علم[ احمد احسایی] مرحوم اعلی الله مقامه یکی است... نایب خاصّ امام یک نفر است، و در سلسله ما (حامل علم شیخ) هم یک نفر است»(14).
این عبارات نشان می دهد که منظور از ناطق و رکن رابع، عالمان و مجتهدان نیستند؛ بلکه همان نایب خاصّ و مصطلح است که در موارد دیگر اشاره می شود که شیخ احمد، معارف را به صورت مستقیم از ائمه، می گیرد و دیگران( حامل علم او) از شیخ می گیرند، معلوم می شود ادعای نیابت خاصّ توسط شیخیه، امری است انکار ناپذیر.
زمینه های ادعای بابیت و مهدویت
برخی از کلمات رهبران شیخیه گرچه صراحت در ادعای امامت یا مهدویت ندارد، به دلیل وجود مفهوم حلول و اتحاد، زمینه های آن ادعا برای خود یا دیگران را فراهم می کند. از جمله: شیخ احمد احسایی می گوید:«امام غایب هم دارای دو جنبه است: جنبه حقیقت و جنبه صورت و حجاب است؛ از این رو هرکس به مقام «شیخی کامل» برسد می تواند قابلیت آن را داشته باشد که جسمش محلّ حلول حقیقت و روح امام غایب باشد، یا به کلام دیگر: می تواند این شیعی شیخی کامل جنبه حجاب و صورت امام غایب به خود بگیرد»(15).
این نوع ادعا، اگر به بحث رکن رابع و شیعه کامل- که توسط رهبران بعدی همچون: سیدکاظم و حاج محمد کریم خان کریم توسعه داده شد- ضمیمه شود، کاملاً زمینه فرهنگی و اجتماعی ادعای بابیت یا مهدویت را لااقل در حوزه درسی شیخیه، فراهم کرده، دیگر دست کم، آن ادعاها در چنین فضایی، غریب و نامأنوس جلوه نخواهد کرد و زمینه پذیرش مردم را بیش تر فراهم خواهد ساخت.
برخی از عقاید شیخیه کرمانیه در فروع دین(16)
1. 30 روز بودن ماه های رمضان در تمام سال ها؛2. تحریف قرآن؛
3. لزوم اطاعت از طاغوت ها و سقوط حدود و امر به معروف و نهی از منکر، که این اعتقاد کاملاً مورد سوء استفاده دشمنان قرار می گیرد.
پینوشتها:
1.مکتب شیخی از حکمت الهی شیعی/ 49 و 50.
2. هنری کربن« مکتب شیخی»، ص 59-64.
3.عنکبوت/ 69.
4. نبیل زرندی، تاریخ نبیل/ 36 و 37.
5. از احساء تا کرمان/ 36.
6.همان/ 47.
7. همان/ 49.
8. هدایه الطالبین/ ص 73.
9.اعترافات(2)/ 314.
10. همان/ 315.
11.هدایه الطالبین/ 47.
12. همان/ 48.
13. کریم بن ابراهیم، هدایه الصبیان، کرمان، 1279؛ نقل از:(اعترافات2)/ 356-358.
14.مجمع الرسائل فارسی/234؛ به نقل از: بهاییان، نجفی، سیدمحمدباقر.
15.تاریخ جامع بهائیت/ 35.
16. از احساء تا کرمان/ 27 و 28 و رساله ی سی فصل/ فصل 27. 2.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}